فدای لب تو
فداى لب تو
در دستگاه سگاه و گوشهى پروانه مناسب است
وزن عروضى: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فَعَلُن
ــ U ــ ــ U U ــ ــ U U ــ ــ U U ــ
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
متن غزل:
جان من ذره و آن ذره فداى لب توست |
هستى هر دو جهان کم ز صفاى لب توست |
روز گرمى تو به شام دل من، دلبر ناز |
به من این آتش دل خود ز دماى لب توست |
دلبر ناز من اى لطف همه ملک وجود |
باخبر باش که هستى به هواى لب توست |
چهرهى هستى ما بوده همه غرق ظهور |
خدمت هر دو جهان حق اداى لب توست |
باخبر بوده دلم از قدم ذره به دل |
دلبرا جان نکو غرق نواى لب توست |
(48)
شرح غزل:
دلِ غوغایى محبوبان با همهى ماجراهایى بس شگرف و بزرگ که دارد، ذرهاى ناچیز و کمترینِ کمتران است که خود را فدایى لبهاى پر حرارت دوست و صفاى صافى او مىخواهد:
جان من ذره و آن ذره فداى لب توست |
هستى هر دو جهان، کم ز صفاى لب توست |
لبى که بوسهاى از آن، آتش زدن بر خرمن هستىِ خود است:
روز گرمىْ، تو به شام دل من، دلبر ناز! |
به من این آتش دل، خود ز دماى لب توست |
لبى که حق لطف آن، با «خدمت به خلق و مهربانى با مردم» ادا مىشود. تنها اولیاى الهى هستند که به عشق، خدمتگزار تمامى پدیدهها مىگردند:
چهرهى هستى ما بوده همه غرق ظهور |
خدمت هر دو جهان، حق اداى لب توست |
اولیایى که جز سخن دوست، آهنگى سر نمىدهند و نوایى نمىشنوند:
باخبر بوده دلم از قدم ذره به دل |
دلبرا، جان نکو غرق نواى لب توست |