عارف نامراد
جمعه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۳۹ ب.ظ
عارف نامراد
ازکتاب محبوبان ومحبان استاد نکونام
در دستگاه سگاه و گوشهى شهناز مناسب است
وزن عروضى: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
ــ U ــ ــ ــ U ــ ــ ــ U ــ ــ ــ U ــ
بحر: رمل مثمن محذوف
نامرادى شد مراد عارف دور از حساب چون که گیرد درد هجران از وجودش خورد و خواب
غم بود گنج وجود و درد و ماتم دولت است کیمیا حیرت بود، هجران کند جان تو ناب
عافیت باشد خوراک مردم بىدرد و غم غم به دل کن، سینه سوزان، همچو بریانى کباب
لذت دنیاى دون بگذار و دل برگیر از آن دل ببر از کسوت و خود کن تهى از این سراب
ماجراى حیرت خود را نکن ظاهر تو هیچ همت عالى طلب در وصل آن عالى جناب
تا نسازى تو فنا هستىِ ناپیداىِ خویش کى رَسى منزلگه یار و کجا بینى رباب
تن تو بشکن، جان رها کن، در میان باقى نمان تا ز دست دلبر مستت بگیرى تو شراب
دلبرا، دیوانهام، عارم نه از دیوانگى است من تو را خواهم، بده کام و از آن پس کن عذاب
عاشقم، خواهم که بینم روى معشوقم عیان برکش از رخسار ماه خود براى من نقاب
من گذشتم از خود و رفتم ز سوداى وجود ساغرى دیگر بده، آرى، خرابم کن خراب!
صاحب روح القدس، اى از تو عزراییل مست یا رسان مرگ مرا یا پرده افکن، رو متاب
این دلِ آزرده دارد از تو امید وصال پس رها گردان نکو را یکسر از این التهاب
شرح غزل:
وصول به حضرت حقتعالى، آسان به دست نمىآید. کسى از رمز عشق و مىِ وصول سرخوش مىگردد که «نامرادى» را مراد خود ساخته باشد. نامرادى یعنى زمین گذاشتن خواستهها و آرزوها و بىمراد شدن. نامرادى یعنى شکستن حصار عقل حسابگر و غرق شدن در دریاى پر شور عشق
۹۴/۰۱/۲۸