مهندسی فرهنگ عفاف5
روش حساسیتزدایی در مورد جنسیت
اسلام در تشریع احکام خود میخواهد آزادی و عفت عمومی را پاس بدارد؛ از این رو، برای حساسیتزدایی از جنسیت، باید به دامان احکام اولی اسلام بازگشت. آنکه در این احکام سختگیری مینماید (مانند نقابی که زن بر چهره میزند تا مردان را به سوی خود جلب نماید) بر عوامل تحریک مردان و زنان میافزاید و برانگیختگی شهوانی و حساسیت نفسانی را در میان مردان و زنان افزایش میدهد و در این صورت است که عفت عمومی خدشهدار میگردد. در جامعهی بیمار، باید بیماری را از این جوامع رفع نمود و رفع آن به افزودن حجاب زنان نیست؛ بلکه باید فرهنگِ ایمان، قداست، محبت و صفا را افزود و برای رفع مشکلات روحی و روانی افراد و ریشهکنی فقر و ناآگاهی، برنامهریزی و تلاش داشت.
جامعهای که بیست میلیون جوان عزب دارد، اگر نتواند فرهنگ ازدواج و کار را ترویج نماید، به فساد میگراید و کنترل آن از دست مدیران کارگزار خارج میشود. مدیران جامعه، جز با داشتن سیاست درست، نمیتوانند جلودار طغیان و فساد چنین جامعهای شوند. توقع دوری جوانان از گناه در چنین شرایطی ـ که آنان در زیر انواع فشارهای روانیِ ناشی از نداشتن کار مناسب و فقر اقتصادی به سر میبرند ـ انتظار پسندیدهای نیست. این مدیریت صحیح است که میتواند انقلاب اسلامی را از این چالش، گذار دهد.
امروزه بیست میلیون جوان با شهوت متراکم باید ظرف شش ماه تخلیه و خنثی شوند. البته جوانان ما نجیب و مؤمن هستند. آنان جوانان پاکی هستند که شب و روز مشغول درخواست و دعا میباشند تا بهگونهای بر شهوت خود فائق آیند. برخی از آنان آرزو دارند کسی از تلویزیون یا ماهواره و اینترنت بیرون آید تا مشکل خود را با او حل کنند؛ ولی میدانند که از آن نیز کاری که آرامش آورد، برنمیآید. برای این جوانان، باید مدیریت درست دینی داشت و حل این مشکل، نه در دست جوانان محجوب و نجیب، که در دست متولیان دین و جامعه است و انتظار آگاهی و مدیریت صحیحِ امکانات و فرهنگ را باید از آنان خواست.
همچنین زن اگر بهگونهای سالم تربیت نشود، نه میتواند در مواجهه با نامحرم سخنی بگوید و نه اگر کسی قصد تعدی به وی را داشت، میتواند در مقام دفاع از خود برآید؛ بلکه مظلومانه هیچ واکنشی از او بر نمیآید. چنین جامعه و چنان زنی متمدن نیست و از ادارهی خود و دیگری ناتوان میباشد؛ در حالی که اگر تربیت زن، سالم و زندگی وی درست باشد، وی میتواند کارهای خود و یا کارهای اجتماعی را با اقتدار انجام دهد. زن میتواند با پوشش مناسب بدون هیچگونه مشکلی در اجتماع راه برود و شغل داشته باشد و حتی در میادین ورزشی صاحب مدال شود و این مهم، بدون آزاداندیشیِ متولیان دینی کشور و آحاد مردم، ممکن نمیگردد.
منع بیمورد و برانگیختگی
گفتیم آزادمنشی و تقوا، راستای بلندی در اعتقاد و دیانت اسلام دارد. برای تحقق آزادمنشی، باید استعدادها را گسترش داد و بینشها را بالا برد و از ممنوعیتها کاست، تا جایی که جامعه به جایی برسد که هر کاری را بر اساس «علم» و «اراده» انجام دهد. برای آنکه جامعه به این بلوغ برسد، باید ممنوعیتها در آن کاسته شود. به طور مثال، چنانچه انسان عاقلی با کودکی در کنار سفرهای نشسته باشند که در آن همه نوع غذا یافت میشود و در آن هم ماست است و هم ترشی و هم گوشت قرمز است و هم گوشت سفید و فیلهی ماهی، انسان عاقل آزادانه، بر اساس آنچه میداند، دست به غذا میبرد و آنچه را که برای او مفید است میخورد و از آنچه ضرر دارد، پرهیز میکند؛ چرا که او عاقل، آگاه و دارای اراده است و هیچگاه آب را با چایی و ماست را با ترشی نمیخورد. اما کودکی که پای این سفره نشسته است، بر اساس آگاهی کار نمیکند؛ چرا که ماست را با ترشی مخلوط میکند و هردو را روی برنج و برنج را درون خورش میریزد و آن را با آب میخورد..
در جامعهی ما باید بینشها را بالا برد و همه چیز مباح را بر سر سفره گذاشت و ممنوعیتها را محدود به ممنوعیتهای واقعی شرع کرد؛ اما اگر بینشها پایین باشد، گریزی نیست که بر ممنوعیتها افزوده گردد و همانند آن کودک است که باید جلوی او گرفته شود تا آگاهی دیگری جایگزین جهل وی شود و با ارتقای بینش او، به چنان رشدی برسد که خوراک خود را بر اساس اراده و اندیشه برگزیند. در زمان طاغوت میگفتند رادیو حرام است، بعد از انقلاب گفتند ویدئو حرام است و هماکنون نیز ماهواره را حرام میدانند (البته این حکم درست است در صورتی که این ابزار، مروّج صدای باطل باشد)، اما با بالا بردن بینشهاست که ممنوعیتها پایین میآید. بله، در جامعهی عامیانهگرا، عقبمانده، بیسواد، بیمعرفت، فاقد ایمان و تقواست که باید ممنوعیتها را افزایش داد و چارهای از آن نیست؛ همانطور که با کودکی ناآگاه چنین برخوردی میشود؛ اما در جامعهای که بینشها بالاست، پیآمد برداشتن محدودیتها، کم شدن عقدهها، نگرانیها و ناآرامیها و افزوده شدن بر آرامش روانی افراد است.
با بالا رفتن بینشها، انسان عاقل و با اراده، تنها از چیزی که برای وی مفید است، بهره میبرد. دین و شریعت نیز بینشها را بالا میبرد و از ممنوعیتها میکاهد. ممنوعیت و محدودیتهای بیحد و مرز و افراطی، به جای امنیت و مصونیت، فساد و تخریب را در پی دارد؛ چرا که از سویی: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» و از سوی دیگر: «الانسان حریص علی ما منع»؛ انسان بر آنچه که از آن بازداشته شود، حریص و به صورت مضاعف خواهان میگردد و چنین پنهان کاریهایی، جنس مقابل را به تجسس وا میدارد. در تربیت فرزند نیز باید این اصل را مراعات نمود و باید مراقب بود که وی حساس نشود. باید اعتراف کرد جامعهی ما در تربیت فردی و اجتماعی خود به مسألهی زن حساس شده است. حکایت وی به دزدگیرهای اتومبیلی میماند که به صدایی، آژیر میکشد و پریدن پرندهای را آمدن دزدی میداند.
جامعهی ما نیز چون به زن حساس شده است، اگر صدای زن کمی بلند شود، مشکل پیدا میکند. بالا رفتن اندکی از صدای زن یا کوچکترین حرکت یکی از اندامهای وی، هرچند در ورزش صبحگاهی باشد، صدای افراد حساس را بالا میبرد؛ حساسیتی که نوعی بیماری است و از سوء تربیت فرد، حکایت دارد؛ حساسیتی که در زندگی هیچیک از پیامبران الهی دیده نمیشود و حضرت موسی و نیز حضرت ابراهیم و حضرت یوسف علیهمالسلام که ذکر آنان در ادامه خواهد آمد، چنین رویکردی در مواجهه با زنان نداشتهاند.
دیدن زن، سخن گفتن با او، همکار بودن با وی در محیطهای کاری و اداری و خندیدن وی، بدون ایراد است. آنچه اشکال دارد، بیماری، بیتقوایی، بیبند وباری، لاابالیگری و انحراف است. البته راه برطرف شدن این انحرافات نیز حساسیتزدایی از جامعه نسبت به زن و اشباع جنسی افراد در چارچوب قوانین بیپیرایهی شرع است و با برداشتن حساسیت از جامعه، سلامت به جامعه بازگردانده خواهد شد. گاه دیده میشود مردی به همسر خویش سفارش میکند مبادا در غیاب وی، در را به روی کسی باز کند و با نامحرمی سخن گوید یا او را ببیند؛ در حالی که اینگونه حساسیتبرانگیزیها موجب میشود آن زن حتی در روابط خویشاوندی و با محارم خود دچار مشکل گردد. برای درمان افراد و جامعه باید چنین حساسیتهایی را از جنسیت زدود؛ بدون اینکه به دام لاابالیگری، انحراف و فساد افتاد. این حساسیتها به گونهای حاد است که حتی سیاستمداران نیز از آن راحتی ندارند و گاه غیرت و تعصب دینی آنان برای اموری که شرع از آن منعی ندارد، انکار میشود و آنان را بدن غیرت و عصبیت دینی میخوانند.
همچنین اصرار بر تربیت آزادمنشانه، این امر را لازم ندارد که جامعه به عصمت گراید و هیچ زن و مردی در روابط اجتماعی خویش گناهی را انجام ندهند. همیشه برخی انسانهای بیمار هستند که افکار آلودهای دارند، اما پیش آمدن معصیت در چنین جامعهای ـ اگر جامعه در روند عمومی خود سالم و آزادمنش باشد ـ اندک است و نباید به سبب آن، جامعهی سالم را از آزادیهای خود محروم ساخت.