مهندسی فرهنگ عفاف6
مرد بودن مرد
عفت زن و مرد در صورتی حفظ میشود که مرد به حقیقتْ مرد باشد و برای همسر خود مردانگی نماید و زن نیز به حقیقت زن باشد و برای شوهر خود زنانگی نماید. صفا، صمیمیت، مهر، محبت، اخلاق، نظافت، دانش، قدرت، معنویت و مردیِ مرد، سبب میشود زن عاشق وی و بیتفاوت نسبت به مردان دیگر گردد. مردی که عرق بدن خود را بشوید، لباس خود را منظم کند، شانهای بر سر کشد، عطری بر خود بیفشاند و همچون دامادی در مقابل عروس خود قرار گیرد، برای زن، یِکّه و تنها میشود و زندگیِ بسامان وی، مانع چشم دوختن زن به دیگر زندگیها و سایر مردان میشود و مهر و عطوفت را در نهاد زن و مرد پایدار میسازد و آنان را با وجود خود، از دیگران بینیاز میگرداند.
مردانِ مرد باید چنان باشند که چشم همسرانشان را از وجود خود سرشار نمایند و آنان را شیفتهی خود سازند و وجود زیبا و رعنای شوهر، پناه و لباسی برای آنان شود. مرد باید چنان باشد که زن، غیر از او را نبیند؛ یعنی زیبا، قوی، تمییز، شیرین و خلاصه مرد باشد و تمامْ قامت جلوی زن قرار گیرد که وجود وی باعث شود زن به مرد دیگری ننگرد و هوس غیر در سر نپروراند. اگر مردی کثیف و بداخلاق و سست باشد، زن چگونه به او رغبت نشان دهد. چنین مردی چون نمیتواند با مردی و مردانگی خویش زن را نگاه دارد، زن را به فساد میاندازد و باید پاسخگوی فساد وی باشد. این مردی و مردانگی مرد و کمالات اوست که میتواند چشم زن را به خود خیره سازد و جز نور او شعاعی از دیگری نبیند و او را یگانه آرزوی خود بداند.
زن نیز باید چنان توانمند تربیت شود که بتواند در خانه بیشترین لذت را به شوهر خود بدهد. این تفکر اشتباه است که آفرینش زن برای باروری و فرزندزایی است. قرآن کریم میفرماید: «نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ». این بدان معناست که زنان کشتزار (زمین) ـ به معنای اساس و بستر زندگی و بنمایهی ـ شوهر میباشند. زمین، همواره سرمایه بوده است و در کشت، بالاترین اهمیت را دارد. افزون بر این، «نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ» به این معناست که امنیت زن با مرد است و اگر زن شوهر نداشته باشد، امنیت از او سلب میشود؛ زیرا «لَکُمْ» اختصاص را میرساند و زنی که چنین اختصاصی ندارد، مورد مزاحمت دیگران واقع میشود. زن آزاد، سَمت و سویی ندارد و شخصیتی برای او نمیماند.
از سوی دیگر، اگر خانهای زن نداشته باشد، ویرانه است؛ زیرا سرمایه و تمامیت ندارد. تمامیت مرد، به زندگی اوست که بنمایهی آن، زن است. زنْ زندگی، و فرزندْ ثمرهی زندگی است، نه خود زندگی! زن نیز مرد را پشتوانهی خود دارد. زن اگر شوهر خود را مورد هجوم قرار دهد و شأن او را در جامعه لکهدار کند و حرمت و حیثیت او را خدشهدار کند، پشتوانهی خود را تخریب کرده است.
امروزه بسیاری از بیماریهای زنان ـ بهویژه بیماریهای روحی، روانی، عفونی و رحمی آنان ـ برآمده از ضعف اعصاب است و دلیل آن، این است که زن در خانه، خانم نیست و کار زنانه نمیکند و نمیتواند زنانگی خویش را عرضه نماید؛ بلکه تنها کارگر جامعه و کلفت خانه و مادر بچههاست و شب و نیمه شبی ندارد. هماکنون درصد بالایی از زنان دچار کمردرد، مشکل اعصاب، دردپا و دیگر بیماریها هستند؛ چرا که از زن بیشتر کار کشیده میشود تا اعمال زنانگی برای شوهر.