بزرگترین معجزه امام خمینی رحمهالله این بود که در قرن سیطره دو قدرت شوروی و آمریکا بر جهان و در عصر دهنکجی سیستماتیک هر دو قدرت به معنویات، و در فضایی که آمریکا دنیا را دهکدهای جهانی با کدخدایی خویش میخواست و دنیای استکبار، عزت هر کشوری را که برای وی سرسپردگی نداشت از بین میبرد و آن را ذلیل میساخت، بهتنهایی کلمه لا اله الا الله را بر مستحکمترین پایگاه کفر در منطقه استراتژیک خاورمیانه کوبید و پرچم توحید را به اهتزاز درآورد و این کشور را به نام منجی عالم بشریت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده ساخت. اعجاز امام خمینی رحمهالله زنده کردن کلمه اللّه بود. او نام اللّه را به جای نام آمریکا نشاند.
موهبت راه روشن امام خمینی به پیروان مولود نیمه شعبان
امام خمینی قدسسره ، هم یک موهبت الهی برای معارف اسلامی بود و هم یک موهبت الهی برای مردم ایران، بلکه برای جهانیان. امام خمینی(قدسسره) مردم ایران ، بلکه جهان را به سوی حقتعالی دعوت نمود و راه خدا و احکام الهی را برای آنان روشن نمود. امام خمینی قدسسره توانست پیام خدا را همچون انبیای الهی به تمامی جهانیان برساند، زیرا حق در دل وی نشسته بود و عالمی ربانی و تمام الهی بود. امام خمینی قدسسره در جو ضدمعنویت دنیای استکبار و سیطره رژیم ستمشاهی و نیز در فضای فلسفهستیز و ضد عرفان، اسلام و مذهب شیعه و علوم عقلی و شهودی را زنده نمود و مسیر دیانت، معرفت و حکمت را روشن ساخت. همچنین ایشان در پیام مشهور خود به گورباچف، که توسط عالم فرزانه جناب آقای جوادی آملی به دست وی و دیگر سران شوروی سابق رسید، آنان را به عرفان ابنعربی و فلسفه ملاصدرا دعوت نمود. در این رابطه باید دو کتاب کشف الاسرار و الولایه و الخلافه را نیز دید.
برای دوستی و انس با خداوند باید از خدا جز خدا را نخواست و خداخواهی باید برای فرد حقیقت داشته باشد. چنین دوست و مونسی نه معنویت می خواهد تا قدرت کسب کند یا مستجاب دعوت گردد و ادای خدا را در آورد یا از این کار لذت ببرد، بلکه تنها می خواهد بندگی کند.
راه انس و عشق، بی طمعی و سیر با عشق پاک در جهت حقی است. انسان موحد بی هر طمع، خدا خواهد و با خود و خدای خود بگوید: خدایا، تو را دوست دارم که خدایی و حقی و با تو دوست هستم که دوستی و نه آن که با تو دوستم چون غنی هستی، قدرت داری و یا می توانی نیازم را رفع کنی یا آنکه تو غنی، قادر و توانایی و من فقیر، ناتوان و مسکینم، با تو دوستم بی آنکه طمع به تو داشته باشم. تو خدایی و من بنده، تو حقی با تمام اوصاف جمال و کمال و منم بنده با تمامی نواقص و کمبودها؛ ولی دوستی ما عاری از تمامی این اوصاف کمال و نقص است. دارایی تو و ناداری من به جای خود، عشق، حب و دوستی ما نیز به جای خود.
راه اُنس، عشق و دوستی با خدای تعالی چیست؟
پاسخ: انسان دارای دو جهت است : جهت خلقی و جهت حقی. انسان با جهت حقی خود چنان به حق تعالی قرب می یابد که خداوند در دل او می نشیند. اما جهت خلقی آلوده به هوس ها و آرزوهای نفسانی و خودخواهانه است . انسان خدایی دارد که سراسر وجود او را فرا گرفته است، نه بیاوست و نه با او همراه است، نه دور است و نه نزدیکی به حق را احساس میکند، او را نمیبیند و او نیز لحظهای از نظر دور نمیگردد، نه خود میتازد و نه چیزی جز تاختهٔ خود در کار میبیند، نه انفهام است، نه اتخاذ، نه وحدت است و نه کثرت و نه خالی از تمامی اینها می تواند باشد و از تمامی این امور به جهت حقی تعبیر می شود. آدمی در همهٔ اینها نقش خود را می بیند و نقاش را مشاهده میکند. حقیقت نقاش نیز از نقش ظاهر می گردد و حقیقت نقش، ظهوری از نقاش است.
هم نشینی با حیوانات تا چه اندازه در روحیات انسان موثر است؟
پاسخ: تمامی پدیدههای هستی در کنار هم با نظمی خاص چیده شدهاند. این نظم چنان است که این همنشینیها را بر روی هم تأثیرگذار نموده است و هر کسی از همنشین خود رنگ میگیرد. بر این اساس، همنشینی با پدیدههایی که در مرتبهٔ حیوانی قرار دارد سبب میشود انسان از مرتبهٔ عالی خود نزول نماید و فرود آید به گونهای که اندیشهٔ وی سست و نازل میشود و نمیتواند پیچیدگیهای امور را درک نماید.
پرسش: اطاعت پذیری صحیح مردم از درستی ها چگونه شکل می گیرد؟
پاسخ: باور، رفتار و کردار باید برآمده از حب باشد. عمل حبی چنان ارزشی دارد که حتی مرام الهی حب دانسته شده و محبت مسلمانی واژه ای اصطلاحی گردیده است. چنین حبی مسلمان را در طریق اطاعت قرار می دهد. قرآن کریم می فرماید: «قُلْ إِنْ کنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْکمُ اللَّهُ وَیغْفِرْ لَکمْ ذُنُوبَکمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (آل عمران / 31)؛ اگر خدا را دوست دارید مرا اطاعت کنید. اطاعت شما در محبت ریشه داشته باشد نه در ترس، مصلحت سنجی، سدانگاری، سیاست یا به سبب زور و فشار؛ چرا که چنین اطاعتی هیچ گاه دایمی نمی گردد. نکتهٔ ظریفی که در این آیه وجود دارد این است که می فرماید اگر «اللّه» را دوست دارید، مرا اطاعت نمایید و محبت را بر «اللّه» قرار می دهد و نه بر دیگر اسمای حسنای الهی و این بدان معناست که اگر تمامی حق را دوست دارید، نه بخشی از آن چه خوشایند شماست، مرا پیروی نمایید. نکتهٔ ظریف دیگری که در این آیهٔ کریمه است توجه به وحدت حب می باشد. خداوند می فرماید اگر «اللّه» را دوست دارید مرا اطاعت کنید و نمی فرماید «اللّه» را اطاعت کنید. انسان با حب و اطاعتی که با کرنش باشد به وحدت در حب می رسد. چنین حب و وحدتی است که «ولا» می آفریند. این حب و اطاعت است که ارزش ساز می شود. در صورتی که اطاعت مردم به سبب محبت باشد جامعه ولایی می گردد و اطاعتی که از سر ترس باشد یا قوانین و مقررات آن را ایجاب نماید پشتوانهٔ معرفتی و ولایی ندارد و کسی که به سبب ترس از توبیخ، اطاعت پذیر می شود در واقع سربازی معمولی است و برای تمامی مردم دنیا امر مرسومی است اما این عشق است که دستور نمی پذیرد و اسم و رسم ندارد و چشم، گوش و مصلحت سنجی نمی خواهد. در مسلمانی که باور، رفتار و کردار بر مدار حق و از روی محبت باشد، عشق و ولایت زاییده می شود و رابطهٔ میان بنده با خدا و بنده با مردم و بنده با خود گرم می گردد. هم اینک تنها کشوری که طلایه دار فرهنگ محبت و ولایت است ایران اسلامی می باشد. کشور ما باید به نام مبارک امام حسین علیه السلام فرهنگ سازی کند و مهد شکوفایی دیانت به شمار رود و پایهٔ حکومتی خود را بر اساس حب و اطاعت از آموزه های ناب اسلام استوار نماید و از دنیا و ابرقدرت های آن باکی نداشته باشد و ناوگان آن را از ناودانی کم تر بداند و آن را پوشالی بشمرد. البته مردم ایران عزیز صداقت خود را نشان داده اند و گواه آن، رشادت ها و صحنه هایی مالامال از عشق و صفاست که در هشت سال دفاع مقدس آفریده شد و معیار و ملاک آن نیز عشق، ولایت، حب و دیانت بود؛ یعنی همان فرهنگی که از هزار و چهارصد سال پیش از حضرت زهرا و امام حسین علیهماالسلام در پدران و مادران ما ریشه گرفته است.