هم نشینی با حیوانات تا چه اندازه در روحیات انسان موثر است؟
پاسخ: تمامی پدیدههای هستی در کنار هم با نظمی خاص چیده شدهاند. این نظم چنان است که این همنشینیها را بر روی هم تأثیرگذار نموده است و هر کسی از همنشین خود رنگ میگیرد. بر این اساس، همنشینی با پدیدههایی که در مرتبهٔ حیوانی قرار دارد سبب میشود انسان از مرتبهٔ عالی خود نزول نماید و فرود آید به گونهای که اندیشهٔ وی سست و نازل میشود و نمیتواند پیچیدگیهای امور را درک نماید.
پرسش: اطاعت پذیری صحیح مردم از درستی ها چگونه شکل می گیرد؟
پاسخ: باور، رفتار و کردار باید برآمده از حب باشد. عمل حبی چنان ارزشی دارد که حتی مرام الهی حب دانسته شده و محبت مسلمانی واژه ای اصطلاحی گردیده است. چنین حبی مسلمان را در طریق اطاعت قرار می دهد. قرآن کریم می فرماید: «قُلْ إِنْ کنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْکمُ اللَّهُ وَیغْفِرْ لَکمْ ذُنُوبَکمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (آل عمران / 31)؛ اگر خدا را دوست دارید مرا اطاعت کنید. اطاعت شما در محبت ریشه داشته باشد نه در ترس، مصلحت سنجی، سدانگاری، سیاست یا به سبب زور و فشار؛ چرا که چنین اطاعتی هیچ گاه دایمی نمی گردد. نکتهٔ ظریفی که در این آیه وجود دارد این است که می فرماید اگر «اللّه» را دوست دارید، مرا اطاعت نمایید و محبت را بر «اللّه» قرار می دهد و نه بر دیگر اسمای حسنای الهی و این بدان معناست که اگر تمامی حق را دوست دارید، نه بخشی از آن چه خوشایند شماست، مرا پیروی نمایید. نکتهٔ ظریف دیگری که در این آیهٔ کریمه است توجه به وحدت حب می باشد. خداوند می فرماید اگر «اللّه» را دوست دارید مرا اطاعت کنید و نمی فرماید «اللّه» را اطاعت کنید. انسان با حب و اطاعتی که با کرنش باشد به وحدت در حب می رسد. چنین حب و وحدتی است که «ولا» می آفریند. این حب و اطاعت است که ارزش ساز می شود. در صورتی که اطاعت مردم به سبب محبت باشد جامعه ولایی می گردد و اطاعتی که از سر ترس باشد یا قوانین و مقررات آن را ایجاب نماید پشتوانهٔ معرفتی و ولایی ندارد و کسی که به سبب ترس از توبیخ، اطاعت پذیر می شود در واقع سربازی معمولی است و برای تمامی مردم دنیا امر مرسومی است اما این عشق است که دستور نمی پذیرد و اسم و رسم ندارد و چشم، گوش و مصلحت سنجی نمی خواهد. در مسلمانی که باور، رفتار و کردار بر مدار حق و از روی محبت باشد، عشق و ولایت زاییده می شود و رابطهٔ میان بنده با خدا و بنده با مردم و بنده با خود گرم می گردد. هم اینک تنها کشوری که طلایه دار فرهنگ محبت و ولایت است ایران اسلامی می باشد. کشور ما باید به نام مبارک امام حسین علیه السلام فرهنگ سازی کند و مهد شکوفایی دیانت به شمار رود و پایهٔ حکومتی خود را بر اساس حب و اطاعت از آموزه های ناب اسلام استوار نماید و از دنیا و ابرقدرت های آن باکی نداشته باشد و ناوگان آن را از ناودانی کم تر بداند و آن را پوشالی بشمرد. البته مردم ایران عزیز صداقت خود را نشان داده اند و گواه آن، رشادت ها و صحنه هایی مالامال از عشق و صفاست که در هشت سال دفاع مقدس آفریده شد و معیار و ملاک آن نیز عشق، ولایت، حب و دیانت بود؛ یعنی همان فرهنگی که از هزار و چهارصد سال پیش از حضرت زهرا و امام حسین علیهماالسلام در پدران و مادران ما ریشه گرفته است.
دردمندی
شخصیت و ساختار حیث ظهوری آدمی متاثر از نحوه زندگی در ناسوت بهویژه زندگی خانوادگی و محیط اجتماعی است. از شرایط موثر بر آن زندگی در عافیت، رفاه، اسراف و تجملگرایی یا در شرایط سخت و با فقر و تهیدستی است که نوع اندیشه و میزان پایداری و توان استقامت را متفاوت میسازد.
محدودیتهای زندگی و فقر مادی در صورت بقای سلامت، به فرد توانمندی میبخشد. صدای آب زیباست؛ اگر بتواند صخرهها را در نوردد. زندگی در شرایط سخت استقامت فرد را افزونی میبخشد و آن را برتر از پایداری افراد عادی میسازد. خداوند اگر بخواهد به کسی حیله زند شرایط زندگی مرفه را به او میدهد و وی را عافیتطلب میسازد. سلوک معنوی که مردان مرد و پولادین میخواهد، شرط نخستین آن فقر است. اقتدار سلوک در توان فقر و فنا و ریزش جهت خلقی به تمامی است. محرومیتهای صوری، نعمتهای باطنی را با خود دارد اگر بتوان با آن مواجههای سالم داشت. هرچه این محرومیتها دامنهای گستردهتر و فقر شدیدتر باشد، گویی خاک جهلت خلقی که چشمها را پر کرده است پاک میشود و زمینه برای رویت جهت قربی و حقی و حرکت در مسیر قرب الهی هموارتر میشود.
کسی که خوی عافیتطلبی دارد از یا به شناخت وظیفه نمیرسد و یا از تکلیف خود غفلت میورزد. برای نمونه، طلبه سرباز امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) است و این بدان معناست که هرچه ایشان تکلیف کنند وی باید اطاعت کند، برای نمونه اگر وظیفه باشد آفتابههای مدرسه فیضیه را آب کند، آن را انجام میدهد بدون آن که این کار را تحقیر موقعیت علمی خویش بداند، وگرنه عافیتطلبی خودخواهی و حب نفس میآورد.